نوشته شده توسط : زپو

 واقعيت- انتـزاع


 

اشاره

مطالب اين پايان نامه در بردارنده نكاتي است كه ذهن نگارنده را از زمان آشنايي با هنر مدرن و خصوصاً شاخه و بعد انتزاعي آن، به خود معطوف داشته و رفته رفته دغدغه‌هاي وي را براي دستيابي به تعريفي جامع و در بردارنده وجوه تفاوت و تشابه و اشتراك انتزاع و واقعيت، شكل بخشيده است. البته اين بدان معني نيست كه مطالب آتي حاوي كمال مطلوب تعريفي فراگير است (كه اين ادعائي است گزاف) بلكه بيشتر جوابي است بسيار كوتاه بر سئوالي بسيار بزرگ.


پيشگفتار

تاريخ تمدن بشري روندي تكاملي را طي نموده است و مطالعه اين روند، حاوي مطالبي است كه براي شناخت انسان هر دوره، شالوده حركتي نوتر را در برداشته است. اما آنچه كه در خلال شكل گيري كلي اين تمدن جلب نظر مي نمايد رشد تفكر خلاق آدمي است آنطور كه در زمانهاي اخير شاهد سرعت بالاي اين تفكر مي باشيم تا جائيكه گاه خلاقيت و دنياي تفكرات او فاصله‌اي بسيار بيشتر از مسافت طي شده توسط زندگي تجربي و عيني او را مي پيمايد، كه اين تفاوت فاصله طي شده، در دنياي كنوني و شرايط امروزي بسيار ملموس مي نمايد.

بهترين نمونه براي تفكر خلاق بشري را مي توان ساختن ابزارهاي گوناگون براي منظورهاي متفاوت وي نام برد.

چنانچه مي دانيم ابزارهاي ساخته بشر بنا به نيازهاي او تكوين يافته اند و هرچه اين نيازها پيچيده تر گشته اند، ابزارهاي پيچيده‌تري را نيز طلب كرده و موجب شكل گرفتن آنها شده اند.

با كمي تامل مي توان فهميد كه ساختار ابزارهاي مورد استفاده بشر، شكل انتزاعي دارد و هيچكدام از آنها در طبيعت اطراف او و وجود خارجي نداشته است كه آدمي فقط آنها را اخذ نموده باشد و سپس بكار برده باشد. اما حضور و ظهور اين ابزارها آنچنان در حيات وي بمرور شكل گرفته كه او متوجه اين خصلت آنها (انتزاعي بودن فرم ابزارها) نگشته و همواره آنها را بعنوان جزئي از طبيعت عيني تلقي نموده است.

در سده ها و خصوصاً دهه هاي اخير بعلت پرداختن نخبگان به مباحث فكري و فلسفي متنوع و كثير و شكل گيري انديشه هاي انتزاعي غني، چه در بين اهالي علوم و چه در ميان هنرمندان انديشمند و بعلاوه حركت غالب بشري به سمت اين انديشه‌ها، دو گونه نتيجه وجود يافته است. 

نخست اينكه اينگونه تفكر و تدبر خصوصيت انتزاعي ابزارها را عيان نموده و دوم اينكه منجر به پديدار شدن واكنشي مخالف اين جريان گشته كه سعي در اثبات اصالت عينيت بر ذهنيت دارد. ليكن توجه به واقعيت جاري دنياي كنوني اين تفكر را كمرنگ مي‌نمايد، چرا كه با عنايت به نمونه ذكر شده، امروزه شاهديم كه حركت انسان نوين براي رسيدن به وحدت نظر براي تعريف حياتي واحد و جامع، بواسطه همين دنياي ساخته دست او ميسر است و مدنيت جامع و فراگير مورد نظر او در بستري قابل شكل‌گيري است كه اين بستر، سرشار از مصنوعات ساخته فكر اوست.

لذا ناديده گرفتن تمامي ابزارهاي متنوع كه در همه شئونات زندگي، بشر را ياري مي‌نمايند (با توجه به ساختار انتزاعي آنها) و نگاهي صرفاً عيني و طبيعت گرا داشتن، امري محال مي نمايد.

با تاملي دوباره در دنياي پيراموني حاضر، راه براي تجديد نظر در چنين نگرشي و اتخاذ موضعي منصفانه تر گشوده خواهد شد و وحدت عملي امر ذهني و امر عيني و شناخت اين وحدت ذاتي، سد راه هرگونه نگاه يكسويه و يكجانبه نگر خواهد گرديد.


مقدمه

واقعيت (واقعيت عيني يا عينيت)، بعنوان مجراي دستيابي به آگاهي و بستر حصول شناخت، اهميتي غيرقابل انكار دارد. چرا كه به دور از همه فلسفه پردازيها، انسان در اولين گام، حضور خويش و جهان پيرامون  خويش را به شكل عينيت ادارك مي كند، بعلاوه اگر تصور كنيم كه او همه تعينات را در ذهن فلسفه زده اي تجسم بخشد باز ناگزير از دست و پنجه نرم كردن با واقعيت ملموس بيروني است و به جهت تطبيق خويش با آن و جواب مناسب آن، گريزي از اتخاذ روشي واقعي ندارد.

با توجه به تمامي وجوه ساختار انساني، اين واقعيت و برخورد واقعگرا، تمامي مطلب را براي تبيين جوهره هستي و غايت سير دروني انسان، در برندارد و ظرفيتهاي لازم جهت اين بيان را نيز دارا نمي باشد.

اينجاست كه پاي مفاهيم به ميان مي آيد. مفاهيم بدليل گستردگي و بار فلسفي خود، پيچيده تر از عالم واقع مي باشند و گاه براي توضيح آنها مي توان از واقعيات مدد جست. اما هنگامي كه سخن از مفاهيم و معاني بغرنج تر پيش كشيده مي شود، نه تنها نمودهاي عيني توان توصيف آنها را ندارند بلكه به عالم مجرد آنها نيز راه نمي‌يابند، بدينگونه راه براي مفاهيم ساده تر كه بتوانند مفاهيم پيچيده را شرح و تفصيل كنند، گشوده مي شود.

انتزاع كه نتيجه سير تحول و تبدل مفاهيم و همچنين بيان آزادانه و بيواسطه ادراك آنهاست، در چنين شرايطي معنا و شكل مي يابد.

ذهن بدليل ساختار منطقي و رياضي گونه خود، معادلات خويش را در راستاي نموداري شكل گرا ترسيم مي نمايد تا ربط منطقي مفاهيم را سازماندهي كند و در سير سيال خويش منافذ و نقصانهاي آنها را بازيابد و با تمسك به توان تحليلي خود، براي آنها ما به ازاءي يافته و جانشين سازد.

مسئله به اينجا ختم نمي شود چرا كه ذهن مجرد از احساسات حاصل از برخورد واقعيات عمل نمي نمايد، چه اين احساسات مستقيماً از بيرون وجود آدمي رهبري شوند و چه مستقلاً و بدون دخالت عوامل بيروني شكل گيرند و حاصل مكاشفات و مشاهدات باطني باشند.

به بيان ساده تر انتزاع نه تنها وجه صرفاً عقلاني مفاهيم و شكل آنهاست بلكه به نوعي از تعاملات بين عقل و انديشه و احساس و همچنين واقعيات وجود مي يابد.

اتخاذ انتزاع بعنوان روشي براي بيان، به جهت دارا بودن ظرفيتهاي وسيعتر براي بيان (و نه توصيف) دنياي پر پيچ و خم و غامض مفاهيم مي باشد.

مطلب آتي مي كوشد تا بحث فوق را گسترده تر عنوان نمايد.


  واقعيت (عينيت)- ماده خام

هنر ماهيتي پيچيده و چند سويه دارد و صورتي از برخورد فعال و عملي انسان در قبال جهان محسوب مي شود و در عين حال نوعي انديشه به شمار مي آيد كه دقت و منظري ويژه خود دارد. و همه وجوه هنر مجموعه اي همگون هستند كه از اين خصيصه ذاتي، مشتركاً بهره بوده‌اند.

هنر مفهوم انسان را وارد دنياي اشياء نموده و هدفش معرفي جهان به گونه اي است كه انسان آنرا نظاره مي نمايد برخلاف علم كه هدفش ارائه شناختي از دنياي پيرامون است آنطور كه اين دنيا مي نماياند.

اگر كليت هنر را به دو نگرش رئاليستي (شامل همه شعباتي كه به نوعي هستي و جهان عيني را بازنمايي مي كنند) و انتزاعگرا (همه وجوه هنري كه در پي دوري از ظاهر پديده ها هستند) قابل تقسيم بدانيم، در هنر رئاليستي نمايش مناسبات انسان در جهان، بدون رخنه در خود اين جهان از لحاظ هنري كوششي بيهوده است. بنابراين هنر و دانش (علم) عليرغم همه تفاوتها وجوه اشتراك زيادي دارند.

يكي از اين موارد اشتراك را مي توان در طراحي (ديزاين) اشياء صنعتي شاهد بود، با اين تعريف كه در ديزاين يك شيء صنعتي، آن شيء را هم مي توان محصولي هنري معرفي كرد و هم بر آن نام محصول صنعتي اطلاق نمود.

در زندگي واقعي اين دو (هنر رئاليستي و علم) بسختي با يكديگر جوش خورده اند و آنها را تنها مي توان به ياري تحليل نظري و مجرد از يكديگر تشخيص داد.

هنرمند رئاليست واقعيت را به شيوه عيني بازسازي مي كند. وي اينكار را معمولاً به ياري اشكالي واضح و ملموس انجام مي دهد و گاه ژرفاي واقعيت از خلال آثاري ادراك مي گردد كه شكل خارق العاده و غريب تري دراند.

نوع ديگر برخورد واقعگرايانه، تعبير ايده آليستي واقعيت است. نمونه اين تفكر را شايد بتوان از گفته ارنست كاسيرر[1] در كتاب جستاري در باب انسان، نتيجه گرفت. آنجا كه مي گويد: «هدف اصلي هنر رخنه در ژرفاي واقعيت است»[2] اين مطلب حاكي از تعبير واقعيت به معني جوهره عالم واقع و عيني است.

بنابراين مي بينيم كه بينش هاي مربوط به رابطه هنر و واقعيت گوناگون است. اما بينش انديشمندانه هنر، مبتني بر، انعكاس زيبايي شناسانه ژرف واقعيت است، ليكن اگر مي گوئيم

هنر رئاليستي سعي در انعكاس زندگي دارد، نبايد آنرا چنين تلقي كرد كه ...


خرید و دانلود  واقعيت- انتـزاع




:: برچسب‌ها: رایگان , دانلود , مقاله , ورد , مقاله هنری , هنر , هنر و ادبیات , واقعيت- انتـزاع , مقاله واقعيت- انتـزاع , انتـزاع , هنر انتزاعی , انتزاعی نقاشی , word ,
:: بازدید از این مطلب : 81
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 شهريور 1395 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6341 صفحه بعد